~[•••ماه شب تارم:)💜🌙•••]~ پارت 11
#دیانا
_خب ارسلان..منو ازونجا آوردی دنبال خودت ک چی؟://
ارسلان:وایسا..چشاتو ببند..
دستشو گذاشت رو چشام
کمکم کرد از یجا رد شم
ک البته برای من سیاهی خالص بود://
دستشو از رو چشام برداشت..
ذوق دنیامو گرفت..(ادمین:عجب جمله ای گفتم😌😂)
چشامو اشک پر کرد..(ادمین:اشک ذوق://)
دستمو انداختم دور گردنش محکم بغلش کردم(ادمین:بیا دست بندا دور گردنم بلند بخند به جوک مسخرم😔میدونم میخاین خفم کنین ک نمیذارم صحنه های عاشقانتونو راحت ببینین..پس من رفتمم😔🤌🏻)
_(با گریه)نمیخاس انقد زحمت بکشی ارسلانمم🥺😭🤍
ارسلان:قربونت برم:)💜✨
_خدانکنهه دورت بگردمم🥺🤍
بیشتر رفتم تو
لحظه به لحظه قشنگ تر میشد:)
راستی گفتم چه شکلی بود؟
راهروش پره شمع و گلبرگای رز قرمز بود:)
(ادمین:تموممم راهرو های خونرووو شمع ک بچینی من باهاتت قهر نیستم☹️💁🏻♀️اوکی من تشریف میبرم..اوکی😔🤌🏻)
جلوتر کل خونه با گلای رز سفید و بنفش تزئین شده بود..:)🤍✨
روی پله هاعم شمع و گلبرگ ریخته شده بودو اون جلو یه باکس گنده و سه چهار تا باکس معمولی و کوچیک بود..
_وای ارسلان اینجا خیلی قشنگهه🥺👈🏻👉🏻
راستی اون باکسه چیع؟
ارسلان:چرا خودت بازش نمیکنی عزیزم؟
با کلی ذوق اومدم بازش کنم
وات؟
این دیگه چی بود؟
_ارسلاننن این چیهههه
ارسلان:کیکه دیگه..
سرشو خم کرد تا ببینه
چشاش بزرگ شد..
زیر لب گفت:زندت نمیذارم رضا(ادمین:ببخشیداا ولی غلط میکنی☹️💁🏻♀️ پانیذ ناراحت میشه☹️🤌🏻)
_رضا چیکارسسسس رفتی برا من کیک گوه گرفتیی؟
(ادمین:بچه ها رضا از طرف ارسلان کیک پی پی برا دیا گرفته☹️😂ازینا👈🏻(💩)تازه رو اون تخته ی زیرشم نوشته تقدیم با عشق به دیاخره☹️)
ارسلان:بابا کیکو رضا گرفتهه
_عهه منو بگو فکر میکردم تو برام اینجارو خوشگل کردیی برو گمشوو
کیکو زدم تو صورتش
ارسلان:دیانااااا
_هاا؟😌
ارسلان:واقعن کههه
کیکو از صورتش زد کنار
_واقعن کهه؟تو باید شرمنده باشیی نه طلبکاررر
ارسلان:یه دیقه گوش بدهه
_بگو خب..😒
ارسلان:ببینن محراب و رضا با یکی دوستن اسمش محمدرضا عارزده اون بزرگترین و بهترین کیک فروشیو داره
شعبه های مختلف «کیک عارزد» (ادمین:جر عجب اسمی☹️اسم فروشگاهاشه مثلن☹️) خیلی معروفه کیکاش بینظیره..
کیک تولد رضام از همون جا بود..
_خببب
ارسلان:خب بعد من به محراب گفتم کیک بگیره ازونجا..ولی یادش رفت و رضا خیرسرش مثلن رفت خرید..،
بعدم اینو خریده مثه اینکه://
_برو گمشو ارسلاننن
ارسلان:راست میگم بخداااا🥲💁🏻♂️(ادمین:خبب راست میگه بخودا☹
_خب ارسلان..منو ازونجا آوردی دنبال خودت ک چی؟://
ارسلان:وایسا..چشاتو ببند..
دستشو گذاشت رو چشام
کمکم کرد از یجا رد شم
ک البته برای من سیاهی خالص بود://
دستشو از رو چشام برداشت..
ذوق دنیامو گرفت..(ادمین:عجب جمله ای گفتم😌😂)
چشامو اشک پر کرد..(ادمین:اشک ذوق://)
دستمو انداختم دور گردنش محکم بغلش کردم(ادمین:بیا دست بندا دور گردنم بلند بخند به جوک مسخرم😔میدونم میخاین خفم کنین ک نمیذارم صحنه های عاشقانتونو راحت ببینین..پس من رفتمم😔🤌🏻)
_(با گریه)نمیخاس انقد زحمت بکشی ارسلانمم🥺😭🤍
ارسلان:قربونت برم:)💜✨
_خدانکنهه دورت بگردمم🥺🤍
بیشتر رفتم تو
لحظه به لحظه قشنگ تر میشد:)
راستی گفتم چه شکلی بود؟
راهروش پره شمع و گلبرگای رز قرمز بود:)
(ادمین:تموممم راهرو های خونرووو شمع ک بچینی من باهاتت قهر نیستم☹️💁🏻♀️اوکی من تشریف میبرم..اوکی😔🤌🏻)
جلوتر کل خونه با گلای رز سفید و بنفش تزئین شده بود..:)🤍✨
روی پله هاعم شمع و گلبرگ ریخته شده بودو اون جلو یه باکس گنده و سه چهار تا باکس معمولی و کوچیک بود..
_وای ارسلان اینجا خیلی قشنگهه🥺👈🏻👉🏻
راستی اون باکسه چیع؟
ارسلان:چرا خودت بازش نمیکنی عزیزم؟
با کلی ذوق اومدم بازش کنم
وات؟
این دیگه چی بود؟
_ارسلاننن این چیهههه
ارسلان:کیکه دیگه..
سرشو خم کرد تا ببینه
چشاش بزرگ شد..
زیر لب گفت:زندت نمیذارم رضا(ادمین:ببخشیداا ولی غلط میکنی☹️💁🏻♀️ پانیذ ناراحت میشه☹️🤌🏻)
_رضا چیکارسسسس رفتی برا من کیک گوه گرفتیی؟
(ادمین:بچه ها رضا از طرف ارسلان کیک پی پی برا دیا گرفته☹️😂ازینا👈🏻(💩)تازه رو اون تخته ی زیرشم نوشته تقدیم با عشق به دیاخره☹️)
ارسلان:بابا کیکو رضا گرفتهه
_عهه منو بگو فکر میکردم تو برام اینجارو خوشگل کردیی برو گمشوو
کیکو زدم تو صورتش
ارسلان:دیانااااا
_هاا؟😌
ارسلان:واقعن کههه
کیکو از صورتش زد کنار
_واقعن کهه؟تو باید شرمنده باشیی نه طلبکاررر
ارسلان:یه دیقه گوش بدهه
_بگو خب..😒
ارسلان:ببینن محراب و رضا با یکی دوستن اسمش محمدرضا عارزده اون بزرگترین و بهترین کیک فروشیو داره
شعبه های مختلف «کیک عارزد» (ادمین:جر عجب اسمی☹️اسم فروشگاهاشه مثلن☹️) خیلی معروفه کیکاش بینظیره..
کیک تولد رضام از همون جا بود..
_خببب
ارسلان:خب بعد من به محراب گفتم کیک بگیره ازونجا..ولی یادش رفت و رضا خیرسرش مثلن رفت خرید..،
بعدم اینو خریده مثه اینکه://
_برو گمشو ارسلاننن
ارسلان:راست میگم بخداااا🥲💁🏻♂️(ادمین:خبب راست میگه بخودا☹
۴۸.۴k
۱۹ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.